عاشقانه ها
بهترینها برای عاشق ترین ها
وجود خدا!!! مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در حال کار، گفتگوی
جالبی بین آنها در گرفت. آنها به موضوع «خدا» رسیدند؛
آرایشگر گفت: “من باور نمیکنم خدا وجود داشته باشد.”
مشتری پرسید: “چرا؟”
آرایشگر گفت: “کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود
ندارد. اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض میشدند؟ بچههای
بیسرپرست پیدا میشدند؟ این همه درد و رنج وجود داشت؟
نمیتوانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این چیزها وجود داشته باشد.”
مشتری لحظه ای فکر کرد، اما جوابی نداد؛ چون نمیخواست جروبحث
کند.
آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. در خیابان
مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده..
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: “به
نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.”
آرایشگر با تعجب گفت: “چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم،
همین الان موهای تو را کوتاه کردم!”
مشتری با اعتراض گفت: “نه! آرایشگرها وجود ندارند؛ چون اگر وجود
داشتند، هیچ کس مثل مردی که آن بیرون است، با موهای بلند و کثیف
و ریش اصلاح نکرده پیدا نمیشد.”
آرایشگر گفت: “نه بابا؛ آرایشگرها وجود دارند، موضوع این است که
مردم به ما مراجعه نمیکنند.”
مشتری تایید کرد: “دقیقاً! نکته همین است. خدا هم وجود دارد! فقط
مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمیگردند. برای همین است که
این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.” خدایا عاشق شدم و عذاب را فهمیدم / رنجیدن و اضطراب را فهمیدم خدايا : من گمشده ي درياي متلاطم روزگارم و تو بزرگواري ! شنبه 6 اسفند 1390برچسب:عاشقانه ها,عاشقانه ها ی من,شعر عاشقانه,عکس عاشقانه,داستان عاشقانه,عشق,شعر عشق,عکس دختر عاشقانه,عاشقانه ها ی یه عاشق,عاشقی,عشق,عاشق , :: 1:8 :: نويسنده : علی
مهربانیت را به دستی ببخشک که می دانی با او خواهی ماند... وگر نه حسرتی می گذاری بر دلی که دوستت دارد..!!! |
موضوعات آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|
|||||||||||||||||
|